شوهاز

ایرانشهر

شوهاز

ایرانشهر

دونلی

 
یک ساز، یک نوازنده. تنها نوازنده ساز <دونَلی> در بلوچستان ایران اگر به علتی این ساز را زمین بگذارد، کسی دیگری نمی‌تواند آن را به دست بگیرد. نواختن ساز <دونلی> نیازمند حجم بالای هوای ریه است. این نوازنده 75 ساله، پای خود را با طناب می‌بندد و ساعت‌ها بدون هیچ مکثی، دم گرم خود را در این ساز می‌دمد. فرآیندی که با هماهنگی دهان و شش‌ها شکل می‌گیرد و به قول او <نفس‌گردانی> نام دارد. این تکنیک سخت نوازندگی کمتر در سازی دیده شده است. اما <شیرمحمد اسپندار>، از خطه بلوچستان ایران همچنان از آن بهره می‌گیرد و حاضر است با حداقل امکانات آن را در اختیار جوانان قرار بدهد. هر چند که تاکنون، علاقه‌مندان یادگیری <دونلی> نتوانسته‌اند، حداقل انتظارات را برآورده کنند.‌

استاد شیرمحمد اسپندار در 1310 هجری شمسی در بمپور دیده به جهان گشود.

در نوجوانی به پاکستان رفت و در سال 1337 با کوله‌باری از تجربه به وطن برگشت و با اجراهای موفق و شاهکارهای هنری خود در جشنواره‌های داخلی و خارجی، برگ‌های زرینی به کارنامه افتخارات خود افزود: او موفق به کسب دکترای افتخاری موسیقی سنتی از کشور فرانسه و دیپلم افتخار نوازندگی در ایران و صدها لوح و جایزه ارزنده دیگر شد. تندیس او و نخستین <دونلی> در موزه تهران به یادگار گذاشته شده است.‌

او در مصاحبه‌ای گفته است: <بله، درخواست‌های زیادی داشتم که به کشورهای خارجی بروم، ولی من قبول نکردم. حتی افرادی نیز همین جا، بمپور، نزد من آمدند ولی من به پیشنهادهای آنها جواب رد دادم. وقتی در فرانسه بودم، از من دعوت شد که بمانم ولی من قبول نکردم. من با خود عهد کرده‌ام که بک وجب از خاک شهر خود را با صد کشور خارجی عوض نکنم.>‌

گفتگوی ما با شیرمحمد اِسپندار را بخوانید:‌

<نی> و <دونلی> چه تفاوت‌هایی با هم دارند؟

<تک‌نی> با <دونلی> که از دو عدد نی تشکیل شده است، علاوه بر تفاوت ظاهری از لحاظ صدا نیز متفاوت است. من تا 1362 برای نواختن موسیقی بلوچی از تک‌نی هم استفاده می‌کردم.‌
چند نفر هستند که دونلی می‌نوازند؟

فردی در <نی‌شهر> دونلی را به صورت بسیار ابتدایی می‌نوازد، اما از او اطلاع کافی ندارم. شنیده بودم که فرد دیگری در آنجا دونلی به دست می‌گیرد.‌

شما فعلاً کجا سکونت دارید؟

‌من در <بمپور> که مرکز بلوچستان ایران است، زندگی می‌کنم و شهر زاهدان که مرکز استان است تا اینجا 4 ساعت فاصله زمانی دارد.‌
شما با دونلی چه مقام‌هایی را اجرا می‌کنید؟

نمی‌توان به راحتی به این پرسش پاسخ داد. بگذارید اینگونه بگویم که با گرفتن هر یک از سوراخ‌های دونلی می‌توان ملودی بی‌شماری ایجاد کرد. ‌

دونلی شش سوراخ دارد که سه سوراخ را با دست راست و سه سوراخ را با دست چپ می‌گیرند. من هر آهنگی که به ذهنم بیاید را با این ساز می‌نوازم. ‌

ما در موسیقی بلوچی، نغمه زهیروک داریم که در زمان فراق و هجر و غم یار نواخته می‌شود.

برای آیین شادی و جشن و پایکوبی از نغمه <لَلِه لَرُوک> استفاده می‌کنیم.‌

نغمه و صوت دیگر <مَشکی میروک> است، زمان اجرای این نغمه در زمان آیین دامادی است . قدیم رایج بود که داماد را سوار اسب می‌کردند و به حمام می‌بردند و در کنار یک نهر و یا رودخانه و در موقع برگشتن داماد از آب‌تنی با این نغمه‌ها، فریاد شادی سر می‌دادند. عروس و داماد پس از این روز، سه شب اول را نزد پدر و مادر عروس می‌مانند و سپس سه شب دیگر را به خانه داماد می‌روند و شب هفتم قوم و خویش‌ها را دعوت می‌کنند و جشن می‌گیرند و در این جشن در منزل دونلی می‌نوازند. در واقع دونلی فقط در خانه نواخته می‌شود.‌

در اینجا نی، دونلی، تنبورک و دُهُلک ، سیم‌های خود را کوک می‌کنند و موسیقی را اجرا می‌کنند.‌

استاد شما چه کسانی بودند؟

من در پاکستان مدتی نزد چند استاد این ساز را تمرین کردم.‌

در واقع سال 1363 بود که این سفر را انجام دادم. البته فراگیری این ساز برمی‌گردد به مدت اقامت من در زمان رضاخان که نزدیک به 15 سال در آنجا بودم. سال‌های گذشته در شهر <سند>، دونلی نواخته می‌شد. ‌

شما چند سال دارید؟

در زمان رضاخان که مشکل سربازگیری پیش آمد، رئیس آماری در منطقه بود که بنا بر اصرار پدرم، شناسنامه من را 35 ساله گرفت.‌

و به این صورت همه همسالان من به سربازی رفتند و من به خدمت سربازی نرفتم. در واقع من 75 سال و یا بیشتر دارم.‌

در منطقه شما چه نوع سازهایی نواخته می‌شود؟

‌سرنا، دهلک، طنبورک، قیچک، البته سرنا با دهلک نواخته نمی‌شود.‌
برای آموزش ساز دونلی چند شاگرد پذیرفته‌اید؟

من فقط فعلاً یک شاگرد دارم که نام او <حلیم آتشگر> است. تاکنون چند بار شاگردهای من از اواسط کار خسته شدند و نتوانستند ساز را یاد بگیرند. چون نواختن این ساز بسیار مشکل است. در واقع <نفس گردون> آن بسیار سخت است. ساز دونلی را شاید کسی بتواند بنوازد ولی <نفس گردون> آن کار هر کسی نیست. حتی بچه‌های خودم هم نتوانستند این ساز را یاد بگیرند.‌
من تصویری از شما دیده‌ام که به پاهای خود طناب بسته‌اید و مشغول نوازندگی دونلی هستید. چرا در موقع اجرا پاهای خود را می‌بندید؟

‌این طناب در واقع نقش زانوبند را بازی می‌کند. من زانوی خود را می‌بندم که در موقع نواختن ساز، پاهایم تکان نخورد. در غیر اینصورت با اندک تکانی، دست نوازنده از روی سوراخ می‌لغزد و آهنگ خارج می‌شود. البته در پاکستان بیاد دارم که نوازندگان دونلی روی دو زانو هم می‌نشستند. ‌
تاکنون دونلی را همراه با سازهای محلی دیگری هم اجرا کرده‌اید؟

‌ع‌ بله. زمانی در بوشهر برنامه داشتم و کسانی با من همراهی کرده‌اند.‌

این هنرمندان با من اشعار فارسی خوانده‌اند و بیشتر در مایه دشتی نواخته‌ام. ‌
چند بار به جشنواره موسیقی فجر دعوت شده‌اید؟

به غیر از آخرین جشنواره، تقریباً در همه جشنواره‌های موسیقی فجر شرکت کرده‌ام. البته به غیر از این،‌سفرهای دیگری به اقصی‌نقاط کشور داشته‌ام. مثلاً اخیراً از قائن به اصفهان و از آنجا به تهران و سپس به زادگاه برگشتم. در همه این شهرها برنامه اجرا کردیم. ‌

از سفرهای خارج از کشور بگویید:‌

سفری به مالزی داشتم که همراه 4 نفر رفتیم. البته آنها فقط همراه بودند. (رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی زاهدان و مترجم و دیگران) به غیر از این به کلمبیا،‌فرانسه،‌ پاناما، اکوادور، پرو و آفریقای جنوبی و کوالالامپور و دیگر کشورها سفر کرده‌ام.‌

در واقع سالی یک یا دو بار برنامه خارجی دارم.‌
آیا از پاکستان هم دونلی نواز به کشورهای دیگر سفر می‌کند؟

این نوازندگان همگی فوت کرده‌اند‌. کسی دیگر در پاکستان نیست. البته شاید عده قلیلی باشند، ولی اصلاً در این حد نیستند که بتوانند اجرا کنند. حتی تراشکار برای ساخت دونلی کمتر پیدا می‌شود. برای سفارش ساخت یک ساز دونلی، باید چندماهی منتظر ساخت بود.‌
ساختار ساز چگونه است؟

‌ع‌ دو عدد نی جدا است که یکی 10 نی و دیگری 6 نی دارد. البته نکته‌ای که در رابطه با سؤال قبلی یادم آمد این است که تا به حال از پاکستان استاد مصری خان جمالی به لندن سفرکرده است. او از جمالی‌های خاش بلوچستان و یک ایرانی بود. در دنیا دونلی‌نوازی چون او پیدا نمی‌شد. چون او حدود یک قرن پیش فوت کرده است.‌
آیا تا به حال دونلی را با یک ساز کلاسیک غربی نواخته‌اید؟

‌نه . چون هیچ سازی در دنیا با دونلی نمی‌تواند هماهنگ بشود. حتی ساز قیچک هم نمی‌تواند با دونلی همراهی کند. چون نوع نواختن ساز دونلی چنان سریع است که آرشه قیچک نمی‌تواند با رقص انگشتان بر روی سوراخ‌های دونلی هماهنگ شود. البته تنبور و دُهُلَک با دونلی می‌توانند همراهی کنند.‌

استاد چرا درصدد نیستید که شاگردانی را تعلیم دهید؟

‌ سالی که من به تهران رفتم و رئیس مرکز موسیقی وزارت ارشاد آقای مرادخانی بود،‌گفتم که برای من شاگرد تهیه کنید تا از هر 10 نفر هنرجو، 3 نفر هنرمند تحویل بدهم. حتی در زاهدان هم چنین خواسته‌ای را عنوان کردم و حتی در همین بمپور هم گفتم که من در خانه هستم و برایم شاگرد بفرستید.‌

گفتم که بروند خودشان در پاکستان ساز سفارش بدهند و بیاورند هر چند که ساز ایده‌آل یک میلیون تومان است، ولی می‌توان فعلاً سازهای ابتدایی تهیه کرد. همه کشور تحت نظر سیاست‌های ارشاد است، ولی ارشادآنگونه که باید و در حد و اندازه‌ای که از آن انتظار می‌رود، موثر نیست.‌
شما در صحبت‌های خود اشاره کردید که این ساز گران است. مگر جنس این ساز چیست؟

اولاً سازی که یک میلیون تومان می‌ارزد، موقع اجرا دیگر نیازی به بلندگو ندارد و در ثانی همان سازهای ابتدایی هم از چوب درخت‌هایی به نام <کَلِی-ر-> و <کُنار> ساخته می‌شوند.‌

البته از چوب درخت دیگری هم برای ساخت دونلی استفاده می‌شود که در پاکستان <سیخار> که در ایران <بَب-بوره> نامیده می‌شود. البته در کراچی سازهای ابتدایی وجود دارد که ارزان است. در شهری به نام <مورا> در پاکستان هم تراشکار ساز دونلی هست. شرط خریدن ساز از آنجا به نظر من این است که ابتدا باید سفارش داد، بعد هنگام دریافت، حتماً امتحان شود و پس از اینکه معلوم شد که ساز ایده‌آلی است آن را به ایران بیاورند.‌

 

استاد کمالان در جمع کارکنان مجتمع آموزش عالی ایرانشهر

حضور استاد کمالان هوت در مجتمع آموزش عالی ایرانشهر

http://irapic.com/uploads/1215012726.jpg

 

 

 

زبان ونژاد مردم بلوچ

بلوچستان

     نام بلوچستان در کتیبه‌های بیستون و تخت‌جمشید داریوش بزرگ هخامنشی، ماکا یا مَکَه آمده است و ایالت چهاردهم بوده است.بلوچستان را در زمان ساسانیان، کوسون می‌گفتند اما کهن‌ترین نام آن همان ماکا یا مک می‌باشد که هرودت آن را مِکیا یا مکیان خوانده است.نام‌های ذکرشده تا پس از اسلام در میان مردم معمول بوده است، زیرا در سده‌ی نخست هجری قمری که عرب‌ها بر این سرزمین دست یافتند، مکران نام داشت. بدین‌ ترتیب سده‌ها این سرزمین مکران نامیده شده است و جهان‌گردان عرب هم به نام مکران از این ناحیه یاد کرده‌اند.به باور برخی مورخان، بلوچ‌ها در گذشته‌ی بسیار دور ازمناطق دیگر به مکران مهاجرت کرده‌اند و از این زمان به بعد نام بلوچستان از آنان ماخوذ شده است.

 زبان

     مهم‌ترین زبان جنوب‌شرقی ایران، زبان بلوچی است که آن را به‌خاطر گونه‌ی کهن بسیاری از واژگان، باید از زبانهای مهم ایرانی شمرد. زبان بلوچی با زبان پهلوی اشکانی و نیز پهلوی اوایل دوره‌ی ساسانی نزدیک است.زیرا در اثر سختی رفت و آمد در همه‌ی سده‌های گذشته و همچنین نبود آمیختگی با دیگر گویش‌ها، صورت اصلی کلمه‌ها در این زبان پیوسته بدون دگرگونی مانده است.

  زبان بلوچی از نظر زبان‌شناسی و نیز شناختن ریشه‌ی بسیاری از واژه‌ها و سابقه‌ی برخی اصطلاح‌های رایج در زبان‌فارسی، از منابع مهم به‌شمار می‌رود و می‌توان آن را به دو بخش زیر تقسیم کرد:

1- بلوچی شمالی یا سرحدی: این گویش در نواحی زاهدان، خاش و سیستان متداول است.

2- بلوچی  جنوبی: در ایرانشهر، سراوان،سرباز و چابهار بدان سخن گفته می‌شود که با وجود تفاوت در بیش‌تر واژگان، برای افراد هر دو دسته قابل تشخیص است.

 نژاد

    پژوهش‌گران بر این باورند که آریایی‌ها در روزگاری بسیار کهن در دشت پامیر، آسیای میانه، ارمنستان، ارتفاعات کارپات، ساحل‌های رود دانوب پایین، آلمان، اسکاندیناوی و به‌بیان دیگر در شمال اروپا و آسیا زندگی می‌کرده‌اند.

  بعدها یعنی حدود 4000سال پیش از میلاد، در اثر زیادشدن جمعیت و یا برخی علت‌های دیگر، از این سرزمین‌ها به‌مهاجرت پرداخته و هر دسته از آنان به‌جانبی رهسپار شده و در آن اقامت گزیدند.

گروهی از این قبیله‌ها از راه خوارزم به‌سوی بلخ و پیرامون آن سرازیر شده و در حدود شرقی و شمال‌شرقی ایران کنونی ساکن گردید. بعدها همین گروه به‌سوی غرب پیش آمد و به‌شعب و قبایل گوناگون بخش شدند.

  شاهان هخامنشی، بخش اعظم این سرزمین‌ها و اقوامی را که در آن زندگی می‌کرده‌اند به زیر فرمان خود درآوردند. در برخی از کتیبه‌های داریوش از جمله کتیبه‌ی بیستون که در آغاز سال 520 پیش از زایش یه‌فرمان وی در صخره‌ای از کوه بیستون کنده شده از ایالت‌های 23گانه‌ی هخامنشی از جمله ماکا(بلوچستان )نام برده شده است

  بی‌تردید قوم سخت‌کوش بلوچ نیز از همین اقوام آریایی جدا شده و پس از گذشتن از بخش‌های شمالی به‌ناحیه‌ی جنوب آمده است. در این مورد نزدیکی زبان بلوچی به زبان باستانی اقوام مادی، موید این نظر است. با توجه به بررسی و اندازه‌گیری‌های انجام شده توسط دانشمندان نژادشناس از درازای بدن همه‌ی طوایف و قبایل از جمله مردم بلوچستان، آشکار شده است که مشخصات نژادی بلوچ‌ها و آریاییان کاملاً شبیه و یکسان بوده و درنتیجه قوم بلوچ، ایرانی نژاد و همانند کُرد، لُر ، فارس، آذری، تاجیک و... شعبه‌ای از نژاد آریایی می‌باشند

  بلوچ‌ها، قامتی بلند و کشیده دارند که میانگین درازای آن به 170 و در حداکثر آن، به 190 سانتی متر می‌رسدهمچنین سروصورتی پهن با موهای بسیار، جمجمه‌ای بزرگ به اندازه‌ی 80-81 و بینی کشیده و چشمانی درشت که از ویژگی‌های طبیعی و ایرانی بودن آن‌ها است

 http://payambaloch.com/jog/20.htm

لاگرین مُشک و دارین پیتی

                              

 هست ات یک روچی یک روزگاری  و هست ات یک کلّگی دورین . ای کلّگَی یک کِرّیا ، یک دهکانی هست ات که آییا شپ و روچ وتی زمینانی سرا کار کُت. آییا وتی زمین گون گوکان ننگار کت انت. اگر آیی یک جاهی روگیگ ات ، گرا وتی اسپی زین کت و رهادگ گپت. آییا لهتی پس و مُرگ هم هست ات. همی سَوَبا آییا یک دارین پیتیی جور کتگ ات و یک کرِّیا ایر کتگ ات و وتی اسپ و گوکانی کاه و کدیم  وپه مرگان دانی ایر کتگ انت.

بلَی دور بدل بیت انت  دهکانا وتی اسپ،  گوک، پس و مُرگ بها کتنت. آییا وتی زمین گون تراکتورا  ننگار کتنت ، آییا په وتی رو و آیا، سواری ماشینی زورتگ ات. آییا دارین پیتی هچ پیما کارمرز نکت و ای هُردین بَچلُکانی هر روچ لیبجاه بیتگ ات.

مدّتی رند بچلکان هم دن و شهرانی لیب یله کت و دگه دهکانَی زمینانی سرا نشُتنت . ، بلکین وتی لوگانی تها نشت و گون اتاری و دگر ور  ورین تی وی گیمان دلگوش بیت انت . چد و رند هچ کس دارین پیتیَی نیمگا نشت . پیتی دپ بری گواتا پچ کت و بری بند .

یک روچی یک نرین مُشکی لاپَی شوهاز ات و سری مان همی پیتیَی کرّ و گوران کپت و گون مادگین مشکی که آ هم لاپا شوهازا ات دیکی وارت . ای مادگین مشکَی شومزین چم و اسپتین پوست هنچو شوک و دولدار ات انت که نرین مُشکَی هوش چه سرا شت . آهان گون یکّادگرا گپ و تالی کت و پجّار بیت انت و دمانی رند هوریگا لیبا لگت انت. لیب کنان و لیب کنان آهانی سر پیتیَی تها کپت ، بلَی آهان هچ سار نیست ات و چه گلا بال ات انت.

اناگها یک ترندین گواتی کش ات و پیتیَی دپیگ گون مزنین تواریا بندگ بیت. هر دویین مشکان چه توارا تُرسِت  و هر یکیا وتا یک کنجیا چیر دات. رندترا آهان تهاریَی توکا یکدگرا شوهاز کت و در گپت،بلَی در کپگَی راه اِش هچ نیمگا ندیست . آهان زانت که پیتیَی تها بندیگ بیتگ انت و سکّ باز نگران بیت انت . شرین گپ اش ات که مشکانی وراکی پیتی تها هست ات و آهان شدیگی نَکشِّت.کم کم آهان آدت کت و یک هورین زندی بنگیج اِش کت. دیری نگوست که آهان بازین چکّ و چوریگی بیت و گل و شادان بیت انت . آهان پهک شموشت که چه پیتیا دن یک دگه دنیایی هست انت و رژن و روشناییی هست.سالانی سال گوست انت و مشکانی زندَی تها هچ پیمین بدلییی نیاتکگ ات. آهان گون پیتیَی تهَی تهارین و بی چست و ایرین زندا هیل کتگ ات و ای زانت و پهم هم نیست ات که په زندَی گوازینگا دگر ور و پیم بیت کنت . آ دوین مشکان که رژن و روشنی دیستگ ات پبر بیتگ و مرتگ ات انت. بلَی هنچوش که گوشنت هچ چیز ابدمان نه انت و روچی نه روچی زلور هر چیز بدل بیت. گرا مشکانی بی چست و ایر ین زندَی تها یک مزنین اری کپت. ای ارَی سوب ایش ات که یک هُردکین مشکیا رند په رند چه مستر و کماشین مشکان هنچین جست کت که کماشین مشکان هچ دابین پَسوی نیست ات. هبرَی بندا هردکین مشکا جست کت : بارین دن چه ای پیتیا دگر دنیایی هست . بارین دن چه ای پیتیا دگر مشک هست ؟ اگان هست آیانی زند چون انت؟ بارین چه ای پیتیا در کپگ بیت؟ و دگه بازین همی ورین چست و پرس که هچ کسا پسو دات نکت انت . چوناهی کسا هم نزانت انت پرچی که آ دوین مشک مرتگ اتنت آهان گون هچ کسا،  روچ و روژنَی باروا  گپ نکتگ ات .

مستر و کماشین مشک باز رندا هردکین مشکَی بازین جستان نگیگ بیت انت. پرچی که آهان په وتا نامی در کتگ ات و مشکانی زانوگر و کواس زانگ بیت انت. بلَی هردین مشکَی چستانی جوابش نزانت انت . ای بی  جوابیا دگر بازین مشکی هم دو دل کتگ ات و کماشی مشکانی گپانی منّگا هب نه ات انت .

ای روگ ات که دگر اری به بیت بلَی کماشین مشکان زوت  زوتا هکم دات که هچ کسا هک نیست گون هردکین مشکا گند و نند و گپ و تران بکنت و جار اش جت که هردکین مشک گنوک انت.

چوناهیا هردین مشکا پیسرا هم بازین هبّ  و واهگی په دگرانی مچلس و دیوانا نیست ات بلَی چد رند آ پهک تهنا بیت و  آییا بازین وراک هم نه وارت . آ چه وتی بازین پگر و کم وراکیا سک لاگر بیتگ ات. هردین مشک مدام رژن و روشنیَی باروا  و چه پیتیا دن دگه دنیاییَی باروا پگر کت . آییا یک کُنجی گچین کتگ ات و ای سر و آ  سر شت و آتک.

چه ای هالاتان بازین مدّتی گوست و مشک بازین رو آیان پیتیَی دار هما جاگاها  چیکّینتگ ات  و پهک نازرک کتگ ات. یک روچی چه همی چیکّتگین جاها اندازه  سیچّینی سری یک تُنگی زاهر بیت و چه همی تونگا روچَی برانزی پیتیَی تها آتک.  وهدی که هردین مشکا روچَی برانز دیست. آیی هیران و هبکه بیت بلَی آییا زانت که ای یک نوکین چیزّ‍ی و سکّ باز گَل بیت. آیی گون وتی نزورین دست و پادان هردکین تونگَی کِرّ و گوران کؤچَگا لَگّت و تونگی کدر وتی جونا مزن کت. و اشتاپ اشتاپا چه پیتیا در آتک.

آ دگر مشکان هچبر هردین مشکَی نیمگا نه چار ات و همی سوبا آهان نه دیست که هوردکین مشک چه پیتیا در کپت. وهدی که آهان سار کت و هردین مشک اِش شوهاز کُت گرا هما تنگ اِش دیست. آهان مستر و کماش هال دات انت که هردکین مشکا پیتی تُنگ کتگ و در کپتگ. مستر و کماشان زوت زوتا هکم دات که تنگ بندگ ببیت . پیش چه تونگَی بندگا دگر لهتی مشکا لوتِت که چه پیتیا در بکپنت بلَی کماشان آهانی جَنَگ و بندی کنگَی  هُکم دات. رند ترا آهان جار جت که شر زاننت که دن چه پیتیا هچ نیست انت و هردکین مشک یک دو روچَی تها چه شُد و تُنّا مریت . هور گون ای جارا هُکم دیگ بیت، که هچ کسا هک نیست انت هردکین مشکَی زندَی باروا، جستانی باروا، و در کپگَی باروا گپ بکنت.

آهانی دنیا چش تینّا سیاه ات. پدا هم آهان نه لوتت که آ هالات بدل ببنت . بلَی هردکین مشکا وتی پسو رستنت و آییا دن چه پیتیا گون روچَی روشناییا، گلانی زبادین بُوا ، کورانی تچوکین آپا و گون شپانی پر استارین آزمانا نوکین زندی بنگیج کت.                    

نوهان بلیده - ساربوگ

چرا زبان بلوچی را بر زبانهای دیگر ترجیح ندهیم؟

 

کشورهای مختلف جهان زبانها و گویشهای رایج در کشورشان را نشانه غنی بودن فرهنگ خود میدانند و از معرفی آن زبان یا لهجه خاص به جهانیان از هیچ کوششی دریغ نمیکنند شناساندن آداب و رسوم هر قوم و ملتی میتواند نمایانگر تاریخ آن قوم و ملت باشد .علاوه بر این  کشورهایی در جذب گردشگر موفق بوده اند .که از شناساندن آداب و سنن جوامع خود به جهانیان دریغ نکرده اند متاسفانه در ایران مسئله کاملا متفاوت است حکومت جمهوری اسلامی ایران زبانهای زنده کشورمانند بلوچی,کردی,عربی . ترکمنی و آذری را گویشهای محلی می نامد هدف از به کار بردن گویش محلی به جای این زبانهای زنده میتواند معرفی کردن زبان فارسی به عنوان تنها زبان زنده ایران به جهانیان باشد .البته این سیاست رژیم متاسفانه با پیشرفت هایی همراه بوده است بطوریکه اکنون  زبان بلوچی با  کلمات فارسی (گجری)زیادی آمیخته شده است.این کلمات را میتوان به عنوان خطری بسیار بزرگ برای زبان بلوچی به حساب آورد. خوشبختانه هموطنان کرد  اهمیت فراوانی برای زبانشان قائل میشوند اغلب سخنرانان کرد در سخنرانی هایشان از زبان کردی به جای زبان فارسی استفاده می کنند متاسفانه در بلوچستان کسی توجه زیادی به این خطر بزرگ نمیکند علماء بلوچ همواره در سخنرانیهایشان  زبان فارسی را بر زبان مادری خودشان ترجیح میدهند آنها دلیل سخنرانی خود به زبان فارسی را عدم درک زبان بلوچی توسط حاضران در جلسه عنوان می کنند. زبان . لباس و سنی بودن  از افتخارات ما بلوچهاست چرا باید به خاطر حضور یک برادر افغانی یا فارس که به زبان فارسی تکلم میکند. دریک جلسه چند هزار نفری مثل نماز جمعه سخنرانان ما زبان اکثریت(بلوچی)را بر زبان فارسی ترجیح دهند؟

به نقل از آژانس خبری تفتان